اگر قصد شرکت در آزمون کارشناسی ارشد را دارید و نگران درس زبان عمومی خود هستید ما در
proportion
نسبت ،درجه ،سهم ،قسمت ،قياس ،شباهت ،مقدار،قرينه ،متناسب کردن ،متقارن کردن
quota
سهم ، سهمیه
initial
،ابتدايى ،بدوى ،واقع در اغاز،اولين قسمت ،در اغاز قرار دادن ،نخستين حروف نام و نام خانوادگى را نوشتن ،پاراف کردن ،اغاز کردن
consequence
نتيجه منطقى ،اثر،برامد،دست اورد،پى امد , result , outcome , corollary
apparent
ظاهرى ،مشهود،پيدا،اشکار،ظاهر،معلوم ،وارث مسلم
diverse
متضاد،متنوع ،مخالف ،گوناگون ،مختلف ،متغير،متمايز
submit
تسليم کردن ،تسليم شدن ،تقديم داشتن ،ارائه دادن
indicate
نشان دادن ،نمايان ساختن ،اشاره کردن بر
significant
پر معنى ،مهم ،قابل توجه ،حاکى از،عمده ،معنى دار
sufficient
مکفى ،بس ،بسنده ،کافى ،شايسته
adjacent
همجوار ، همسایه ، نزدیک
Resolution
تصمیم ، حل ، قاطعیت ، تفکیک پذیری
marginal
حاشیه ، مرزی ، ناچیز
marginalize
مورد بی توجهی قرار دادن
contribution
کمک و همکاری
dimension
اندازه ، بعد ، جنبه
compatible
سازگار
chronic
مزمن ، پیوسته (ادامه دار)ا
collapse
آوار ، فرو ریختن ، جمع کردن
invoke
استناد کردن (به قانون)،به یاد آوردن
assume
فرض کردن ، پنداشتن ، به عهده گرقتن
conform
مطابقت کردن ، وفق دادن
compensate
جبران کردن ، تاوان دادن
Establish
To bring into existence. To create تأسيس کردن
sustain
ثابت ،تند،پايدار نگهداشتن ،نگهداشتن ،متحمل شدن ،تحمل کردن ،تقويت کردن ،حمايت کردن از
depreciate
مستهلک کردن ، کم بها شدن (در طی زمان)ا
perceive
درک کردن ،دريافتن ،مشاهده کردن ،ديدن ،ملاحظه کردن
discrete
جدا ، مجزا ، گسسته, seprate, distinct
encounter
رويارويى ،روياروى شدن ،برخورد،روبروشدن ،مواجه شدن
Suspend
To cause to stop for a period of time معلق کردن
maintain
حفظ کردن ، پشتیبانی کردن ، تامین کردن ، عقیده داشتن ، ادامه دادن
diminish
کاهش دادن ، کم کردن ، دست کم گرفتن ، خذف کردن
conduct
هدایت کردن ، انجام دادن ، رفتار
Estimate
To form an opinion about a value, size or amount using less than complete information تخمين زدن
allocate
منظور کردن ،تقسيم کردن ،تخصيص دادن ،اختصاص دادن ،معين کردن
emerge
بیرون آمدن ، ظاهر شدن ، خارج شدن
impose
dictate, require, compel, force upon تحمیل کردن
evoke
به یاد آوردن ، تداعی کردن
various
گوناگون ،مختلف ،چندتا،چندين ،جورواجو
evolve
تدریجا توسعه یافتن ، تکامل یافتن
distinguish
تميزدادن ،تشخيص دادن ،ديفرانسيل گرفتن ،ديدن ،مشهورکردن ،وجه تمايزقائل شدن
interact
متقابلا اثر کردن ،فعل و انفعال داخلى داشتن
demarcate
تعیین حدود کردن
orient
تعیین موقعیت،جهت دهی کردن(در شکل اسمی به معنای مشرق زمین)ا
attribute
مشخصه ،ويژگى ،نشان ،خواص ،شهرت ،افتخار،صفت ،نسبت دادن ،حمل کردن( بر)
integral
essential, intrinsic, constituent اساسی،ضروری
Express
To say clearly بيان کردن
identify
شناسائی کردن ، تشخیص دادن ، شناخت
expose
در معرض قراردادن ، فاش کردن ، لو دادن
exhibit
نمایش دادن ، عرضه کردن ، نشان دادن
smuggle
قاچاق کردن
ultimate
نهایی , final
crucial
بسیار مهم ، حیاتی , vital , essential
attain
دست يافتن ،نائل شدن ،موفق شدن ،تمام کردن ،بدست اوردن ،بانتهارسيدن ،زدن
widespread
extensive, prevalent,rife , گسترده ، شایع
advent
ظهور و ورود , arrival
exceed
م بودن از،م شدن از، کردن ،م بودن ،کردن از،بالغ شدن بر،قدم فراتر نهادن
explicit
صريح ،روشن ،واضح ،اشکار،صاف ،ساده
monitor
نظارت کردن ، کنترل کردن
procedure
طرزکار،طريقه فرايند،اقدام ،ايين کار،روش کار،شيوه ،دستورالعمل ،روال ،رويه ،طرز عمل ،روش ،ايين
commitment
تعهد ، التزام
inhibition
restraint, obstruction, impediment, retardation , جلوگیری ، ممانعت
manipulate
ماهرانه عمل کردن ، دستکاری کردن ، مهارت به خرج دادن
contradiction
تضاد ، تناقض
scrutinize
examine closely, inspect, survey ، موشکافی کردن، به دقت بررسی کردن
retrospect
نگاه به گذشته
subtle
جزئی ، ظریف
precede
مقدم بودن ،جلوتر بودن از،اسبق بودن بر
destitute
فقیر ، بینوا poor,penniless,impoverished
degenerate
رو به انحطاط رفتن ، تنزل پیدا کردن
vital
حیاتی
agitate
بحث کردن ، پریشان کردن
discriminate
تبعيض قائل شدن ،با علائم مشخصه ممتاز کردن
inherent
ذاتى ،اصلى ،چسبنده
pursue
تعقیب کردن ، ادامه دادن ، دنبال کردن
Conflict
A fight. A battle, especially a long one، تضاد ، تعارض
consistent
adj. firm, coherent; steadfast , ثابت ، همسان
obligatory
واجب ، اامی
موتور برق چیست و چگونه کار میکند؟
تجربه ای جالب با معاملات باینری آپشن